طرد کفر و ننگ ایمانم، نمی دانم چه ام، بت پرستم، نامسلمانم، نمی دانم چه ام، گاه تلخم، گاه شیرین، گه جماد و گه نبات، رعد و برقم،ابر و بارانم، نمی دانم چه ام، گاه دیوم، گاه دد، گه آدمم، گاهی ملک، در وجود خویش حیرانم، نمی دانم چه ام
- در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم ویران شود این شهر که میخانه ندارد