سلام خدمت دوستان گلم .
راستش دیروز ازجنوب برگشتم تهران . دیشب رو توی مهمانسرای دفتر معاونت فناوری ریاست جمهوری گذروندیم .
جای شما خالی...
فردا هم بازم پرواز دارم واسه جنوب و بعدش هم یه جای خوب ...
تا ۷ فروردین نیستم .بگم کجا باید سوغات بیارم آخهههههههههههه
ولی چشم براتون سوغاتی هم میارم .
امسال واسه اولین ساله که شب عید پیش خانواده نیستم .این چند روز که نبودم در کنار یه عده از بچه هایی بودم که با بقیه متفاوتن .یاشاید بشه گفت متفاوت فکر می کنن. اینجا از دیپلمه داشتیم تا دکتری تخصصی و بعضی ها هم از خارج از کشور اومده بودن .ولی اینها هیچ کدوم مهم نبود . نقطه اشتراک همشون این بود که همه عضو بنیاد نخبگان بودند و هر کدوم یه هدف خاص رو دنبال می کردن .
همه با هم صمیمی و بدور از تمام نا ملایمات کار و مشغله های زندگیشون باهم یه جا جمع شده بودن هر کس از زندگیش میگفت و سعی داشت دوستان رو از مشکلات آگاه کنه تا اونها هم تکرار نکنن. یکی از پذیرش دانشگاه هاروارد میگفت اون یکی از فرصت مطالعاتی و بعضی ها هم میخواستن از ایران برن به هر قیمتی.یه عده هم که خودشون رو مدیون ایران میدونستن سعی داشتن بقیه رو تشویق به موندن کنن.
با همه ی این اوصاف تجربه خوبی بود . انشا الله فرداهم میرم اگه عمری باقی بود ۸ فروردین بازم براتون می نویسم .الان چهار راه ولیعصرم کافی نت اومدم تا چک میل کنم و پیشاپیش عید رو به همتون تبریک بگم . امیدوارم سال خوبی در پیش باشه و به هرچی که میخوای برسی .
این شماره منه اگه کسی خواست عیدو تبریک بگه خوب بگه دیگه: ۰۹۱۸۹۱۱۱۱۸۲
دوستدار شما (احسان)
ز روی تست عید آثار ما را
بیا ای عید و عیدی آر ما را
تو جان عید و از روی تو جانا
هزاران عید در اسرار ما را
چو ما در نیستی سر درکشیدیم
نگیرد غصه دستار ما را
چو ما بر خویشتن اغیار گشتیم
نباشد غصه اغیار ما را
شما را اطلس و شعر خیالی
خیال خوب آن دلدار ما را
کتاب مکر و عیاری شما را
عتاب دلبر عیار ما را
شما را عید در سالی دو بارست
دو صد عیدست هر دم کار ما را
شما را سیم و زر بادا فراوان
جمال خالق جبار ما را
شما را اسب تازی باد بیحد
براق احمد مختار ما را
اگر عالم همه عیدست و عشرت
برو عالم شما را یار ما را
بیا ای عید اکبر شمس تبریز
به دست این و آن مگذار ما را
چو خاموشانه عشقت قوی شد
سخن کوتاه شد این بار ما را
" زندگی مثل یه قالیه، توش یه عالمه نقش و رنگ و طرحه، هر روز صبح که از خواب پا میشیم، تا شب چند تا گره از این قالی رو میبافیم. شبها، یا خواب گره هایی رو میبینیم که بافتیم و یا اونایی رو که آرزو داریم ببافیم.
بعضیها خودشون طرح قالیشون رو می دن، بعضیها از طرحهای قدیمی استفاده میکنن، بعضیها هم اصلاً طرح ندارند، فقط میبافن
قالی بعضیها تکرنگه، بعضیها دورنگ، قالی بعضی از آدمها هم دنیای رنگه
بالاخره یه روز این قالی از دارش جدا میشه، ولی فقط تعداد کمی از اون قالی ها ارزش به دیوار زدن و هر روز بهشون نگاه کردن رو دارن، بقیه میرن زیر پا
قالی ما از کدوم نوعه؟"
تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟
که هجرانت چه میسازد همی با روزگار ما؟
چه ساغرها تهی کردیم بر یادت: که یک ذره
نه ساکن گشت سوز دل، نه کمتر شد خمار ما
به هر جایی که مسکینی بیفتد دست گیرندش
ولی این مردمی ها خود نباشد در دیار ما
ز رویت پردهٔ دوری زمانی گر برافتادی
همانا بشکفانیدی گل وصلی ز خار ما
تو همچون خرمن حسنی و ما چون خوشه چینانت
از آن خرمن چه کم گشتی که پر بودی کنار ما؟
ز دلبندان آن عالم دل ما هم ترا جوید
که از خوبان این گیتی تو بودی اختیار ما
نمیباید دل ما را بهار و باغ و گل بیتو
رخ و زلف و جبینت بس گل و باغ و بهار ما
ز مثل ما تهیدستان چه کار آید پسند تو؟
تو سلطانی، ز لطف خود نظر میکن به کار ما
چه دلداری؟ که از هجران دل ما را بیازردی
چه دمسازی؟ که از دوری بر آوردی دمار ما
به قول دشمنان از ما، خطا کردی که برگشتی
کزان روی این ستمکاری نبود اندر شمار ما
ز هجرت گر چه ما را پر شکایتهاست در خاطر
هنوزت شکرها گوییم، اگر کردی شکار ما
بگو تا: اوحدی زین پس نگرید در فراق تو
که گر دریا فرو بارد بنفشاند غبار ما
جواب پذیرش دانشگاه هند این روزا میاد . مالزی هم اوکی شده .
عصر با یکی از دوستام (رکسانا که همینجا ازش تشکر می کنم )تلفنی صحبت کردم و اون رای منو واسه هند زد .قرار شد واسه اسپانیا اقدام کنم چون میتونم بورسیه بگیرم .
نمیدونم چیکار کنم .کسی میتونه کمکم کنه ؟
دل از ما بر گرفتی، یاد میدار
جفا از سر گرفتی، یاد میدار
به دست من ندادی زلف و بامن
به مویی در گرفتی، یاد میدار
چو دستم تنگ دیدی، چون دهانت
کسی دیگر گرفتی، یاد میدار
مرا درویش دیدی، رفتی از غم
رخم در زر گرفتی، یاد میدار
دل من ریش کردی، دیگری را
چو جان در بر گرفتی، یاد می دار
مرا چون حلقه بر در دیدی، اکنون
به ترک در گرفتی، یاد میدار
گرفتی دست یکسر دوستان را
مرا کمتر گرفتی، یاد میدار
چو دیدی در سر من سوز مهرت
ز کین خنجر گرفتی، یاد میدار
چو سر گردان بدیدی اوحدی را
زبانش بر گرفتی، یاد میدار
امروز با اجازه دوستان یه کمی زیادی خوشحالم .
قضیه خونم درست شده .
۹۰ متر یه جای خیلی خوب . و اینکه بلاعوض هستش . یعنی از چیزی حدود ۹۰میلیون فقط ۱۵ میلیون رو من باید پرداخت کنم الباقی از جیب بنیاد نخبگان ....
اگه شیرینی هم خواستی بگو ...
به دلیل اصرار برخی از دوستان گرامی دو تا کلیپ از تمرینات سنتور خودم رو میذارم.
امیدوارم خوشتون بیاد .نکته جالب این بود که برق خونه رفت و با چراغ داشتیم میگذروندیم.
خب دیگه بالاخره اینترنت یه کمی سرو سامون گرفت .
این هم دو تا کلیپی که قول داده بودم .
کلیپ اول اینجا کلیک کنید
کلیپ دوم اینجا کلیک کنید