مهشید وار.....

عزامت است عزامت شبی که بی تو گذارم
ندامت است ندامت دمی که بی تو برارم
به ناگزیری وصلت که نیست از تو گریزم
به بی قراری زلفت که نیست بی تو قرارم
نه چشم ان که ببینم نه بخت ان که بیابم
نه پای ان که بپویم نه دست ان که برارم
طلب کنم چون تویی را من این خیال نورزم
طلب کنی چو منی را من این امید ندارم
به نزد من تو بزرگی منم که پیش تو خوارم
به پیش من تو عزیزی منم که پیش تو خردم
تو فارغی ز من و منم که در طلب تو
به روز طالع بگیرم به شب ستاره شمارم



بی مخاطب خاص
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد