ماه من...

ماه در کنج اتاق شب به مهمانی نشست

عاقل از زیبایی اش گردید مست

ماه در عمق نگاهش درد بود   

آسمان صاف و زلال و آه هم

در سینه ی من چون هوایش سرد بود

ماه آن شب مهربان بود و دلم

روشن از زیبایی چشمان تو

گمشده در کوچه ی احساس بود ...

آه افسوس و دریغ ان شب گذشت

بعد از ان شب تازه فهمیدم که آن رویا فقط یک خواب بود

کاش این رویا حقیقت بود ...آه

عشق بود و عاشقی با یک شب مهتاب بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد