تنهایی...

تنهایی سرریز شده ام 

در نگاهت 

به رقص در می آید 

شبیه هیچ 

هر روز، همانطور دست نخورده

بی تفاوت

و خیالی نیست 

که دق می کند؛ در پناه آرامشت 


راست می گویی

تقصیر تو نیست 

که آن همیشه تنها 

معشوق بی آغوش واژه های وحشی 

تو را دوست می دارد

علی رغم میل این جهان


نظرات 1 + ارسال نظر
فائزه پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:45 ب.ظ

دیگه دارم دیونه میشم
امروز با شعرات زندگی کردم
لطفا بگو برای کیه؟
من کتابشو میخام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد